دانلود هشت کتاب سهراب سپهری

هشت کتاب سهراب سپهری عبارتند از:
-مرگ رنگ
-زندگی خواب ها
-آوار آفتاب
-شرق اندوه
-صدای پای آب
-مسافر
-حجم سبز
-ما هیچ , ما نگاه
فایل به صورت Pdf
لینک دانلود حجم 972 کیلوبایت
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی[1][2] (زاده? 6 اسفند 1306، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ه. الف سایه»، شاعر و موسیقیپژوه ایرانی است.
زندگی
هوشنگ ابتهاج | |
---|---|
![]() هوشنگ ابتهاج |
|
زادروز | 6 اسفند 1306 رشت |
محل زندگی | مقیم شهر کلن از سال 1987 |
ملیت | ![]() |
لقب | سایه |
او در 6 اسفند 1306 در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالی شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان(دیرست گالیا...)بااشاره به همان روابط عاشقانهاش در گیر و دار مسایل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال 1387 با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیدهاست. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانهاست که سایه، شعر معروف (ارغوان)خود را برای آن درخت گفتهاست. این خانه قدمت چندانی ندارد اما از آنجاکه در زمان سکونت سایه در آن محفل ادبی بزرگان شعر و موسیقی و محل نشستهای آنها بودهاست دارای ارزش فرهنگی بسیار بالایی است.
سایه در سال 1346 به اجرای شعر خوانی بر مزار حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تاپاریس)استقبال بی نظیرشرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهدومی نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان زده شوند.
ابتهاج از سال1350 تا 1356 سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.[3] تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیرشجریان ناظری حسین قوامی اجرا شدهاست. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده(ایران ایسرای امید)از اشعار سایهاست. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (17 شهریور1357)به همراه محمدرضا لطفی،محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در 1372 به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش وحافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آنرا به همسرش پیشکش کردهاست.[4]
آثار
سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
سایه در سال 1325 مجموعه? «نخستین نغمهها» را، که شامل اشعاری به شیوه? کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعه? او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپارهاست با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعه? «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای 25 تا 29 شاعر را دربرمیگیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که میتوان گفت تعدادی از غزلهای او از بهترین غزلهای این دوران به شمار میرود.
سایه در مجموعههای بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال 1332 است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعه? «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر گشود.
سایه پس از درگذشت دردناک احسان طبری در بهار 1368، مثنوی معروف و تاثیرگذار «قصه خون دل» را به یاد و در رثای او سرود.
خاطرات
هوشنگ ابتهاج سال 1391 در 85 سالگی خاطرات خود را در گفتگو با میلاد عظیمی در کتاب پیر پرنیان اندیش عنوان کرد. در این کتاب هوشنگ ابتهاج به بیان عقاید و نظرات خود درباره بسیاری از چهرههای به نام موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود میپردازد. او در این کتاب تائید میکند که آزادیاش از زندان در سال 1363 بعد از نامه محمدحسین شهریار به آیتالله خامنهای و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشتهها بر عرش الهی گریه میکنند» صورت گرفتهاست. ابتهاج یک سال بعد از زندان آزاد میشود.[5][6][7]
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیات دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی تصمیم به اخراج هوشنگ ابتهاج، بهآذین، سیاوش کسرائی، فریدون تنکابنی و برومند گرفتند. این تصمیم نهایتا به تایید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل عناصر تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.[8][9]
تاسیان مهر 1385 (اشعار ابتهاج در قالب نو)
ویژگی اشعار
غلامحسین یوسفی درباره? شعر سایه میگوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه (هوشنگ ابتهاج) در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوشترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگیهای شعر اوست و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوه? دلپذیر حافظ است. از جمله غزلهای برجسته? اوست: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریه? لیلی، چشمی کنار پنجره? انتظار و نقش دیگر.»
اشعار نو او نیز دارای درونمایهای تازه و ابتکاری است؛ و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درونمایه? ابتکاری همگام شده، نتیجه? مطلوبی به بار آوردهاست.
در شعر پس از نیما در حوزه? غزل تقسیماتی را با توجه به شاعرانی که در آن زمان حضور داشتهاند انجام دادهاند که در این بین نامهایی چون هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و سیمین بهبهانی به چشم میخورد.
محمد بهمنبیگی
محمد بهمن بیگی | |
---|---|
![]() |
|
زادروز | 1298 ایل قشقایی در استان فارس |
درگذشت | اردیبهشت 1389 شیراز ، محله کُشَن |
ملیت | ایرانی |
پیشه | نویسنده، معلم |
همسر | سکینه کیانی |
والدین | پدر: محمودخان |
محمد بهمنبیگی (تولد 1298 - وفات اردیبهشت 1389 [1]) نویسنده ایرانی و بنیانگذار آموزش عشایری در ایران بود.
وی در ایل قشقایی در فیروزآباد استان فارس به دنیا آمد. پس از پایان دوره? کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، در راستای سیاستهای دولتِ وقت و تحت حمایت اصل چهار ترومن، کوشش خود را جهت برپایی مدرسههای سیّار برای بچههای ایل آغاز کرد و با پیگیریهای خود توانست برنامه? سوادآموزی عشایر را به تصویب برساند. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسههای سیّار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. بهمنبیگی به سبب کوشش پیگیر خود در راه سوادآموزی به هزاران نفر کودکِ تُرک، لُر، کُرد، بلوچ، عرب و ترکمن، برنده? جایزه? سوادآموزی سازمان یونسکو شد. او تجربههای آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشتهاست.
کودکی و جوانی
محمد بهمنبیگی در سال 1299 در ایل قشقایی در تیره? بهمنبیگلو از طایفه? عمله? قشقایی به هنگام کوچ متولد گردید. هشت ساله که شد، پدرش یک منشی استخدام کرد و به خانه آورد که هم به محمد درس بدهد و هم برای او نامه بنویسد. محمد دو سال نزد آن منشی درس خواند و الفبای سواد را آموخت.
ده ساله بود که در راستای سیاست تضعیف عشایر و تخته قاپوی اجباری، پدرش را به تبعید به تهران محکوم کردند و شش روز پس از تبعید پدر، مادرش را نیز به گناه فراهم کردن آذوقه برای عشایر مخالف دولت، به تبعیدگاه همسرش فرستادند. بنابراین، محمد همراه مادر تبعیدی از کوهدشت به تهران آمد و در مدرسه? علمیه? تهران مشغول تحصیل شد. پس از پایان دوره? دبیرستان به دانشکده? حقوق وارد شد و دوره? کارشناسی حقوق را در سال 1321 به پایان رساند. او قبل از شروع به همکاری با اصل چهار ترومن، با معرفی یکی از سران ایل قشقایی به آمریکا رفت و پس از مدت بسیار کوتاهی به وطن بازگشت. ازآنجاکه در شهر و در کارهای اداری دوام نیاورد، پس از چندی به ایل بازگشت.
آموزش در کوچ
طبق اسناد معتبر، بنیان گذار و پدر آموزش عشایری حداقل از هفتصد سال پیش سلطان محمد خدابنده الجایتو بوده است. به دستور وی مدرسه سیار عشایری ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیات تعلیم و محصلان و اطرافیان آن میبایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند. بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است.[2] [3].
وجود مدرسه عشایری (مکتب خانه) در ایلات و عشایر سابقه طولانی دارد. در کتاب «یادماندهها» نوشته محمدحسین قشقایی به سابقه طولانی وجود مدارس عشایری در دوران ایلخانی صولتالدوله قشقایی و برپایی چادر سفید به عنوان چادر مدرسه، در کنار سیاه چادرهای عشایر اشاره شده است. وی مینویسد: «در ایل قشقایی [در دوران صولتالدوله] هر بُنکو (شامل سی چهل خانوار که با هم نسبت خویشاوندی داشتند) یک معلم داشت که حقوق او به صورت مشترک پرداخت میشد. مطمئناً در آنزمان باسوادانِ ایلِ در حالِ کوچ، بسیار زیادتر از اهالی دهات بودند.»[4]
ایجاد مدرسه دولتی عشایری (دارالتربیه عشایری) از اقداماتی است که در دوران رضاشاه انجام شده است.[5] به عنوان مثال می توان به مدرسه عشایری در منطقه ترکمن صحرا[6]، دارالتربیه عشایری مسقر در خرم آباد[7]، دارالتربیه عشایری تهران[8] و ... اشاره نمود. برخی منابع و اسناد موجود، تأسیس مدرسه عشایری در قالب دارالتربیه عشایری به شکل دولتی و منسجم را به علی اصغر حکمت (از وزرای معارف دوران رضاشاه) نسبت می دهند. [9] [10] پس از دارالتربیه های عشایری، با توجه به مشکلات موجود و کافی نبودن فعالیت ها برای پوشش دادن به تمامی نیازهای جامعه عشایری، ایده ایجاد مدارس به صورت سیار و کوچرو همراه با خانوارهای عشایری مد نظر قرار گرفت.
در سال 1330 مدارس نوین عشایری در استان کهگیلویه و بویراحمد به وسیله دکتر محمود حسابی وزیر فرهنگ، به شکل رسمی پایهگذاری شد. بنابراین برنامه ریز آموزش عشایر و مدارس سیار عشایری در سیستم اداری ایران، دکتر محمود حسابی است. وی که در سال 1330 به عنوان وزیر فرهنگ در کابینه دکتر مصدق فعالیت میکرد، اقدام به ایجاد مدارس نوین عشایری نمود.[11] [12][13].
نشریه حافظ در شماره بهمن ماه سال 1390 مقاله ای را منتشر نموده که در آن آقای بهمن بیگی طی نامه ای، دکتر حسابی را موسس نخستین مدارس سیار عشایری معرفی نموده است. در این مقاله به اذعان اسناد موجود، چند سال پعد از برنامه ریزی و برپایی مدارس سیار عشایری توسط دکتر حسابی، تعدادی از معلمین شاغل در مدارس سیار عشایری، به دانشرای عشایری تابعه دایره تعلیمات عشایر از برنامه های آموزش عشایری اصل چهار ترومن در ایران ، می پیوندند.[14]
در سال 1332 کمیسیون اصل چهار ترومن (رئیس جهور امریکا) در شیراز، مبادرت به تاسیس دایره تعلیمات عشایری نمود و آقای گیگن امریکایی به طور مستقیم مسئول امور برنامه ریزی آموزش عشایری گردید. او برای تحقق اهداف خود، از فرزندان ایل نیز استفاده نمود. اصل چهار ترومن توسط آمریکایی ها برای جلوگیری از سقوط کشور ایران به دامان کمونیسم اجرا شد. فعالیتهای اصل چهار همراه با سایر برنامههای تبلیغاتی آمریکا توانست مردم ایران را در برابر نفوذ کمونیسم مقاوم سازد. صدها پروژه آموزشی، بهداشتی در ایران اجرا شد. برنامه اصل چهار، منابع مالی این پروژه ها و ابزار کار، ماشین الات و متخصصین مربوطه را تأمین میکرد.[15] بر حسب گزارشهایی که بعدا انتشار یافت اصل چهار سالانه بین 18 تا 25 میلیون دلار برای کمکهای فنی و حرفه ای در ایران هزینه می کرد. پس از خاتمه فعالیت اصل چهار در ایران، اسناد مربوطه تحویل نخست وزیر وقت ایران (منوچهر اقبال) شد.[16] بنابراین، مدارس عشایری در آغاز کار به کمک و یاری اصل چهار آمریکا تحت نظر و ریاست آقای گیگن در ایران شکل گرفت. آقای بهمن بیگی به مدت چهار سال در استخدام این موسسه بوده است و تحت مدیریت مسئول آموزش اصل چهار در شیراز در زمینه تعلیمات عشایری در ایل قشقایی فعالیت داشته است.[17] در 27 فروردین 1332 زمانی که اعضای حزب برادران به دفتر اصل چهار در شیراز حمله کردند، کارمندان آمریکایی آن به یاری محمد بهمن بیگی به باغ ارم شیراز منتقل شدند،[18] پس از تحویل اسناد و مدارک اصل چهار توسط مسئولان آمریکایی آن به دولت ایران، بهرهبرداری از این مدارس تا پایان حکومت پهلوی به وسیله دائره تعلیمات عشایر به ریاست محمد بهمنبیگی ادامه یافت.[19]
بر پایه? برنامه? آموزش عشایر باید برای پایههای اول تا چهارم مدرسههای سیار و برای پایههای پنجم تا نهم مدرسههای شبانهروزی بر پا میشد. همچنین، باید یک مدرسه? تربیت معلم ویژه? عشایر برای جذب دانشآموزان با مدرک پایان کلاس نهم ساخته میشد و گروهی برای نظارت بر مدرسههای چادری نیز به وجود میآمد. با وجود این، تنها به بر پایی مدرسههای چادری و کار نظارت بسنده شد و 78 مدرسه در ایلات و عشایر بنیانگذاری شد. اداره? این مدرسهها با آقای بهمنبیگی و دو ناظر دیگر، بیژن بهادری کشکولی و نادر فرهنگ درهشویی، سپرده شد.
ازآنجاکه در میان عشایر نتوانستند افراد باسوادی برای آموزش پیدا کنند، آموزگاران دیپلمه? شهری را با وعده? استخدام رسمی و فراهم کردن امکانات لازم برای آسایش آنها به سوی ایل کشاندند. اما پس از یک سال روشن شد که این آموزگاران نمیتوانند در میان عشایر زندگی کنند و به هنگام کوچ با آنها همرا شوند. از این رو، چاره در آن بود که از خود ایلیاتیها داوطلب بگیرند و آنها را آموزش بدهند.
یکی از راهکارهایی که باعث پیشرفت کار بهمنبیگی شد، دعوت از دولتمردان و اثرگذاران آن زمان برای سفر به آن مناطق بود.
کتابشناسی
دوران بازنشستگی محمد بهمنبیگی بیشتر به ثبت تجربهها و خاطرهها و نظریههای او در زندگی و کار با عشایر و آموزش و پرورش گذشتهاست، که حاصل آن چند کتاب در قالب داستاناست.
- 1. بهمنبیگی، محمد. عرف و عادت در عشایر فارس، انتشارات بنگاه آذر، 1324 چاپ دوم: انتشارات نوید شیراز 1381
- 2. بهمنبیگی، محمد. بخارای من ایل من. انتشارات آگاه، 1368
- 3. بهمنبیگی، محمد. اگر قرهقاچ نبود. انتشارات باغ آدینه، 1377
- 4. بهمنبیگی، محمد. به اجاقت قسم.
- 5. بهمن بیگی، محمد. طلای شهامت. انتشارات نوید شیراز 1387
درگذشت
محمد بهمنبیگی در یازدهم اردیبهشت ماه سال 1389 در شهر شیراز چشم از جهان فرو بست.
پیکر وی روز پنجشنبه شانزدهم اردیبهشت سال 1389 تشییع و همانطور که وصیت کرده بود، در مسیر کوچ عشایر، در شیراز و در منطقه? کُشن به خاک سپرده شد.[23]
مراسم تشییع جنازه
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی | |
---|---|
|
|
زادروز |
25 اسفند 1285
|
درگذشت |
15 فروردین 13204 آوریل 1941(35 سالگی، بر اثر حصبه)تهران |
آرامگاه |
قم، صحن جدید حرم فاطمه معصومه، آرامگاه خانوادگی34°38′31.71″ شمالی 50°52′46.37″ شرقی |
محل زندگی |
تبریزوتهران |
ملیت |
ایرانی |
نامهای دیگر |
رخشنده اعتصامی |
پیشه |
شعر |
نهاد |
کتابخانه دانشسرای عالی تهران |
همسر |
فضلالله اعتصامی |
والدین |
یوسف اعتصامی آشتیانیاختر فتوحی |
گفتاورد |
من این ودیعه به دست زمانه میسپرمزمانه زرگر و نقاد هوشیاری بودسیاه کرد مس و روی را به کوره? وقتنگاه داشت، به هرجا زر عیاری بود |
زندگی
پروین اعتصامی زاده 25 اسفند 1285 17 مارس 1907در تبریز، درگذشت 15 فروردین 1320 4 آوریل 1941 فرزند یوسف اعتصامی (اعتصامالملک آشتیانی) فرزند میرزا ابراهیم آشتیانی فرزند ملا حسن فرزند ملا عبدالله فرزند ملا محمد فرزند ملا عبدالعظیم آشتیانی می باشد. مادرش اختر فتوحی (درگذشته? 1352) فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری"[1] از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود[2].وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او "رخشنده" است.
یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود. [3] وی در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد.[4]
او در سال 1291 به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. وی به مدرسه آمریکایی IRAN BETHEL (ایران کلیسا) می رفت و در سال 1303 تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی پدرش «فضل الله همایون فال» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانهای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانهای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمیتوانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه اش در مرداد ماه 1314 طلاق گرفت.[5] با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای 1315 و 1316 در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانه? آن، مشغول به کار شد.[6].او 35 سال داشت که درگذشت.
پروین به تشویق ملکالشعرای بهار در سال 1315 دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد[7]، ولی مرگ پدرش در دی ماه 1316 در سن 63 سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیهای که در سوگ پدر سرودهاست، به خوبی میتوان احساس کرد:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل |
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من |
پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ 15 فروردین 1320 در سن 35 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبره? خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروفترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است. پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.
اینکه خاک سیهش بالین است |
اختر چرخ ادب پروین است |
گر چه جز تلخی ز ایام ندید |
هر چه خواهی سخنش شیرین است |
صاحب آنهمه گفتار امروز |
سائل فاتحه و یاسین است |
دوستان به که ز وی یاد کنند |
دل بی دوست دلی غمگین است |
خاک در دیده بسی جان فرساست |
سنگ بر سینه بسی سنگین است |
بیند این بستر و عبرت گیرد |
هر که را چشم حقیقت بین است |
هر که باشی و ز هر جا برسی |
آخرین منزل هستی این است |
آدمی هر چه توانگر باشد |
چون بدین نقطه رسید مسکین است |
اندر آنجا که قضا حمله کند |
چاره تسلیم و ادب تمکین است |
زادن و کشتن و پنهان کردن |
دهر را رسم و ره دیرین است |
خرم آنکس که در این محنت گاه |
خاطری را سبب تسکین است |
آثار و سبک شعری
-
دیوان قصائد و مثنویات و تمیثلات و مقطعات
دیوان پروین، شامل 238قطعه شعر میباشد، که از آن میان 65 قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیده? انتقادی به تصویر کشیدهاست. در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد.درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت ها، نصیحت های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست.در شعر پروین استفاده هایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است.[8] ملک الشعرای بهار در مقدمه ای که بر دیوان وی می نویسد، می گوید:
این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه? لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوه? شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.
[9]
.: Weblog Themes By Pichak :.